آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی
آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی

پذیرش...

اگر به من بگویند زیباترین واژه ای که یاد گرفتی چیست؟

می‌گویم پذیرش است.
یعنی:
پذیرفتن شرایط با تمام سختی هاش...
پذیرفتن آدم ها با تمام نقص هاشون....
پذیرفتن اینکه مشکلات هست و باید به مسیر ادامه داد...
پذیرفتن اینکه گاهی من هم اشتباه میکنم...
پذیرش یعنی:
پذیرفتن اینکه من کامل نیستم...
پذیرفتن اینکه هیچ کس مسئول زندگی من نیست...
پذیرفتن اینکه انتظار از دیگران نداشتن...
و...
❣️ داشتن پذیرش توی زندگی یعنی پایان دادن به تمام دعواها، اختلاف ها و جدل ها...

چرا همان موقع نه، چرا حالا...

مثلِ وقتهایی که بعد از چند ماه دنبال آهنگی گشتن، توی تاکسی میشنویش...
مثل وقتهایی که کل خانه را زیر و رو میکنی برای پیدا کردن چیزی و شش ماه بعد زیر تخت پیدایش میکنی...
مثلِ پوتینی که آخر زمستان حراج میخورد...
مثلِ لباسی که تازه اندازه ات شده و دیگر مدلش دلت را نمیلرزاند...
مثلِ سفری که پنج سال قبل آرزویش را داشتی و حالا سهمت شده...
مثلِ کفشِ قرمزی که پنج سال پیش دوستش داشتی و حالا خاک میخورد بالای کمدت...
مثلِ وقتی ساعت ۳ صبح هوایِ دربند به سرت میزند و شش صبح که راهی شدی لبخند هم روی لبت نداری...
مثلِ عکسی که برای پیدا کردنش کل آلبوم ها را ورق زدی و وقتی از سرت هوای دیدنش افتاد،لای کتاب پیدایش میکنی...
دوست داشتن های از دهن افتاده،
دیدن هایِ خیلی دیر،
برگشتن های بی موقع؛
دردی دوا نمیکند،
حسرت آن روزهایت را جبران نمیکند،
و تو را به آن روزهایی که اتفاق افتادنشان معجزه زندگیت بود برنمیگردانند...
فقط تمام زندگیت را پر از این سوال میکند:
چرا همان موقع نه،چرا حالا....