آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی
آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی

دل مردگی

واقعا انسان چه جور موجودی است ! هر ساعتش با ساعت دیگر فرق می کند

 

 امروز شاد فردا غمگین ، امروز سر حال فردا بی حال ، وهزاران حالت دیگر . تا حالا فکر کردید چرا ؟ تا حالا به این فکر کردید ؟ به این سوال ( انسان چه جور موجودی است ؟ ) مطمئنا فکر نکردید چون ما آدمها همیشه دنبال عوامل بیرونی می گردیم و چیز های که در بیرون اتفاق می افته اما باید بعضی وقتها چشم ها را 180 درجه چرخاند و درون را بنگری و حال را . انسان در لغت یعنی کسی که فراموشکار است . از ریشه نسی واز مصدر نسیان ، اما چه چیزی را فراموش می کند که این نام را بر او گذاشته اند ؟ بله انسان خیلی چیزها را فراموش می کند از جمله : خدا ،عشق ، وفا ، محبت ، دوستی و صفا ، اما همه ی اینها از یک چیز سرچشمه می گیرد از یک فراموشی بزرگ ، از یک غفلت عظیم  ، آن هم فراموش کردن خود است ، که من اسمش رو خودفراموشی میگذارم .

هرکس نیاز خودش رو فراموش کرد ، بقیه ی چیزهای خوب رو هم فراموش می کند .

تا حالا شده که حالت دل مردگی به شما دست بدهد ؟ مثلا حوصله هیچ کاری رو نداشته باشید ( هرکاری که نیاز به عشق وعلاقه داشته باشد ) ؟ یا اینکه زندگی رو هیچ می بینید ، یا خدایی نکرده مثل خیلی ها احساس می کنید به پوچی رسیدید ؟ یا اینکه فکر کردید با به دست آوردن چیزی که فکر میکنید نیازتونه ، اما بعد از به دست آوردنش باز همون حالت به سراغتون بیاد واحساس کنید راه حلش اون نبوده واشتباه می کردید ؟ بله ممکنه هر کدوم برای انسان اتفاق بیافته . اما از نظر من دلیل اصلیش دل مردگیه .

و علت دل مردگی چیه ؟ علتش اینه که به نیازش توجه نکردید ، یا اینکه توجه کردید اما درکش نکردید واشتباه کردید . دل مثل بچه میمونه وقتی چیزی رو میخاد اگه از اون بهترم بهش بدید قبول نمی کنه وهمون رو میخاد  وگاها شنیدیم که بعضی از کلمه " طفل دل " استفاده می کنند . بارها و بارها دل تنگ شدید اما نفهمیدید دل تنگیتون بخاطر چیه ؟ بارها گریه کردید  اما ندانستید به چه خاطرو وقتی ازتون می پرسند چرا گریه میکنی میگی : همینطوری نمیدونم دلم تنگه ، اما واقعا بی علت نیست تو این دنیا هر چیزی علتی داره ، بله عزیزان دل ابتدا مثل یک کودک معصوم وقتی گرسنه اش میشه ، گریه میکنه و منتظر می مونه تا سیرش کنید و وقتی بهش توجه نکنید کودک از گرسنگی می میره . طفل دل هم می میره و زنده شدنش هم تقریبا محاله .

شاید تنها راه زنده کردنش ایمان باشه که خیلی خیلی سخت به دست میاد ، مثل اینکه بخواهید یه زندگی رو از صفر شروع کنید . دل را من به یک مودم ( وسیله ا ی برای ارتباط بین دو یا چند کامپیوتر در جاهای مختلف ) تشبیه می کنم . در بسیاری از روابط و حتی زمانی که می خواهیم کاری را انجام بدهیم که نیاز به شوق و اشتیاق داشته باشه که اینها هم زیر مجموعه عشق وعلاقه هستند وعشق و علاقه  هم سازنده حوصله و طاقت است می گوییم حوصله نداریم فلان کار را یا به فلان جا را برویم . دلیلش اینه که مودمتون یا خراب شده یا کلا سوخته.  یا وقتی میخواهیم با خدای خودمون ارتباط برقرار کنیم اگه دلمون سوخته شده باشه چطوری میخایم با خالق ارتباط برقرار کنیم ؟

توصیه میکنم هیچگاه نا امید نشوید ، بزرگی میگه : حتی اگه تمام تاریکی ها شب جمع بشوند نمی توانند روشنایی یک شمع را پنهان کنند . همیشه یه ذره نور تو دلمون هست که البته باید برافروخته بشه . ایمان همان نور شمع است که همیشه ذره ای از آن در دل باقی می ماند و این شمایید که باید آن را فروزان کنید تا از دل مردگی خارج شوید و دنیا را سراسر شادی ببینید .

 اگر دلتون مرد ، پس خودت را  زنده مپندار .

نظرات 1 + ارسال نظر
abolfazl سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:10 http://iraneaziz.blogsky.com

Salam
Link haye khod ra daramad za konid
Baraye agahiye bishtar be weblog zir morajeh konid

iraneaziz.blogsky.com

baraye ozviat be site zir morajeh konid:

http://cuf.ir/LinkAds/Referral/id/1749

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد