ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دل نوشته
می نویسمت تا بدانی روزی ، می نویسم تا بخوانی تا بسوزی ، خواهم از کار دل بنویسم اما مگر به قلم می آید ؟شاید نتوانم حرارت کلامم را به سردی کاغذ بیاورم اما می نویسم ، شاید زمستان ، به شعله ی سخنم ، تابستان شود . می نویسم اما می ترسم که بسوزد ورق زیر آتش کلماتم . می نویسم از دل وآن روز که مرد و دوباره زنده شد و باز در انتظار مرگی دیگر است .می نویسم تا بدانی چه آمد بر سرم تا بدانی دل من ، بهار بود و خزانش کردی ، کلبه ی امید بود و احزانش کردی ، جانان بود و بی جانش کردی ، کینه و نفرت ، مهر و محبت ، از اینش بریدی و آنش کردی ، چه گویم بدتر از این : شرمنده ی جمع مردانش کردی .
می نویسم که دلم در غم او آواره شد همچورقاص ، پلید ، کافه و کاباره شد
در پی مهر و محبت او به هر رنگی بشد عاقبت در دام نفس جانی اماره شد
می نویسم از وفایش ، آن وفای بی صفایش ، می نویسم تا بمیرد قلب سنگ بی خدایش
آری آری می نویسم می نویسم از گناهش ، از غمش ، از کار وبارش ، می نویسم تا دل از بند نگاهش ، اندکی آسوده گردد
می نویسم تا بخوانی بعد مرگ ناگهانی ، تا بدانی از جهانی ، پر ز نیرنگ نهانی ، تا بمانی اندرین معنای هستی ، با تو هستم ای که دل را با هوس هایت شکستی .
می نویسم تا همیشه ، می نویسم پشت شیشه ، ای که دل بردی به یغما ، ای که دادی دل به سرما ، تو شکستی دل به تیشه
می نویسم تا بر دوست ، تا بفهمد محنت من ، از غم اوست
می نویسم شاید اما ، کس نخواند یا نفهمد حرف دل را ، شاید اما باشد آنکس که دلش همچو من است ، او اسیر خانه ی اهریمن است
من همی می دانم وبه این می بالم که یکی هست در آن نقطه ی دور ، در نزدیک ، نامه ی بسته و ننوشته ی من می داند و هم می خواند.
besyar zibaa bood
moafagho sarboland bashin
ba hozooretoon dar rade paye khaterat shadam konin
خوب نوشتی اما عالی نیست یک خورده بگی نگی مطلب خام ببین فروغ چه راحت احساساتش گفته . هنوز نتونستی یک ناشر خوب پیدا کنی
خیلی خیلی خوب و جذاب و حرف دل اکثر جوانای دل شکسته خدا لعنت کنه این عشق پوشالی رو
خیلی خوبه