آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی
آن روزها

آن روزها

یاد روزهای دیرین، مطالب، خاطرات و شعرهای خودمونی

رباعیات خیام

شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعة ترانه های خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی

و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده. اگر همة کتاب هایی که راجع به خیام و رباعیاتش نوشته شده جمع آوری شود تشکیل کتابخانة بزرگی را خواهد داد . ولی کتاب رباعیاتی که به اسم خیام معروف است و در دسترس همه می باشد مجموعه ای است که عمومًا از هشتاد الی هزار و دویست رباعی کم و بیش در بر دارد؛ اما همة آن ها تقریبًا جنگ مغلوطی از افکار مختلف را تشکیل می دهند . 

حالا اگر یکی از این نسخه های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم در آن به افکار متضاد، به مصمون های گوناگون و به موضوع های قدیم و جدید بر می خوریم؛ بطوریکه اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدة خود را عوض کرده باشد قادر بگفتن چنین افکاری نخواهد بود .مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل : الهی، طبیعی، دهری، صوفی، خوشبینی، بدبینی، تناسخی، افیونی،بنگی، شهوت پرستی، مادی، مرتاضی، لا مذهبی، رندی و قلاشی، خدائی، وافوری….  آیا ممکن است یکنفر این همه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضی دان و منجم هم باشد؟

این چند خط ابتدای کتاب رباعیات خیام به قلم زیبای صادق هدایت آمده است . و به نظر من بسیار عالی نوشته این کتاب را . امشب حس شعر خواندن داشتم و برای هزارمین بار رباعیات خیام را مرور می کردم و به این نتیجه رسیدم که عجب اندیشه ای پشت آنها نهفته است . در تمام اشعارش جنگ با انواع خرافات و موهومات محیط خویش آشکار است و شور زندگی نمایان .  ولی خیلی وقتها اشعاری رو دیدم که به خیام نسبت دادن ولی واقعا در تضاد 180 درجه ای با افکار و عقاید خیام بودن . بطوری که برای کسی که با اندیشه های خیام آشنا نباشد تشخیص اینکه رباعی متعلق به خیام است یا نه دشوار میشود . نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفته است . البته شاملو هم در کتابی با نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو روایتی از 125 رباعی خیام را ارائه کرده است .

صادق هدایت در کتاب ترانه های خیام بر این باور است که حافظ بسیار تحت تاثیر خیام بوده و از بهترین پیروان خیام بوده است . مثلا :

                                  باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار    تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

 اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود           آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود

گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟       چون عاقبت کار چنین خواهد بود

 در مورد افکار خیام و اشعارش در کتاب رباعیات خیام هدایت به تفصیل توضیح داده است . و خواندن این کتاب قطعا مفید است . از میان رباعیات خیام من عاشق اینها هستم :          

یاران موافق همه از دست شدند،/در پای اجل یکان یکان پست شدند،/بودیم بیک شراب در مجلس عمر،/یکدور ز ما پیشترک مست شدند!

از جملة رفتگان این راه دراز،/باز آمده ای کو که بما گوید راز؟/هان بر سر این دو راهه از روی نیاز،/چیزی نگذاری که نمی آیی باز!

 می خور که بزیر گل بسی خواهی خفت،/بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت؛/زنهار بکس مگو تو این راز نهفت:/هر لاله که پژمرد، نخواهد بشکفت.

 ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز،/از روی حقیقتی نه از روی مجاز؛/یکچند درین بساط بازی کردیم،/رفتیم بصندوق عدم یک یک باز!

 بنگر ز صبا دامن گل چاک شده،/بلبل ز جمال گل طربناک شده؛/در سایة گل نشین که بسیار این گل،/از خاک برآمده است و در خاک شده!

هر سبزه که بر کنار جوئی رسته است،/گوئی ز لب فرشته خوئی رسته است؛/پا بر سر هر سبزه به خواری ننهی،/کان سبزه ز خاک لاله روئی رسته است.

بر کوزه گری پریر کردم گذری،/از خاک همی نمود هر دم هنری؛/من دیدم اگر ندید هر بی بصری،/خاک پدرم در کف هر کوزه گری.

 این کوزه چو من عاشق زاری بوده است،/در بند سر زلف نگاری بوده است؛/این دسته که بر گردن او می بینی:/دستی است که بر گردن یاری بوده است!

در کارگه کوزه گری بودم دوش،/دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش؛/هر یک بزبان حال با من گفتند:/«؟ کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فرو

چون درگذرم به باده شوئید مرا،/تلقین ز شراب ناب گوئید مرا،/خواهید بروز حشر یابید مرا؟/از خاک در میکده جوئید مرا.

خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛/با لاله رخی اگر نشستی، خوش باش؛/چون عاقبت کار جهان نیستی است،/انگار که نیستی، چو هستی خوش باش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد